"فرهنگنامه جاودانه‌های تاریخ" بیانگر زندگینامه فرماندهان شهید

کتاب "فرهنگنامه جاودانه‌های تاریخ" مروری بر زندگینامه فرماندهان شهید استان ایلام است.
کد خبر: ۱۳۶۰۷
تاریخ انتشار: ۲۰ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۳:۳۲ - 11March 2014

خبرگزاری دفاع مقدس: "فرهنگنامه جاودانههای تاریخ" بر اساس مستندات پرونده فرماندهان سراسر کشور نوشته شده و هر استان فرهنگنامه مختص خود را خواهد داشت که به معرفی شهدای فرمانده آن استان میپردازد.

این فرهنگنامه در برگیرنده زندگینامه اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، جهادی و تبیین اندیشهها و آثار این فرماندهان است که بر اساس اطلاعات سرگذشت پژوهی و منابع موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران، نظیر بانک اطلاعات شاهد، پرونده کارگزینی و پرونده فرهنگی به نگارش درآمده است.

هدف از این طرح ارائه مجموعهای منسجم و علمی از سیره عملی زندگی و جهادی سرداران شهید دفاع مقدس است.

در بخشی از این کتاب آمده است:
 
عباس آقایی پس از پیروزی شکوهمند اسلامی همچنان به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد و مدتی در روابط عمومی سپاه پاسداران به عنوان مربی عقیدتی فعالیت داشت.
 
او مداح اهل بیت و اهل سخنرانی بود و در تشکلهای فرهنگی حضوری مستمر داشت. گاهی نیز سخنران قبل از خطبههای نماز جمعه شهرستان ایلام بود.
 
عباس آقایی مدتی به عنوان فرمانده سپاه پاسداران ایوان غرب خدمت میکرد. او در سال 1360 مقالهای ایراد کرد که در قسمتی از آن چنین آمده است: " روزهاست که به توکل بار سنگینی که به دوش گرفتهای فکر می کنم، روزهاست به لقبی که یافته ای می اندیشم، ماه هاست که این سخن را می شنوم و چه دردناک و غم انگیز و همیشه هم تکرارش می کنم که امروز، دیروز، امشب، دیشب، در فلان منطقه و فلان شهر پاسداری جوان به خون غلتیده است. برادر، مگر تو چه کرده ای؟! و چرا می کشندت؟! تو مگر پاسدار کدامین مکتبی و نگهبان کدامین سنگر که این همه به نابودیت نشسته اند و به کشتنت پیمان بستند؟! آیا قاتلت و قاتلانت که شاید همان کشندگان هابیل و حسین اند ترا می شناسند؟

ای پاسدار، تو حامل کدامین پیام و پیرو کدامین امامی، که این همه نیزههای دژخیم به سوی تو نشانه می رود؟!...
 
در بخش دیگری از این کتاب می خوانیم:
 
علی خانزادی درزمان انقلاب، در تظاهرات علیه رژیم شاه شرکت می کرد و تا می توانست بین روستائیان نوارهای مذهبی و کتاب های جدید دینی پخش می کرد و هیچ ترسی از ساواک نداشت و پیوسته در خط امام بود.
 
او معتقد بود که حرف امام خمینی برای مردم عین محبت است و هر آنچه امام امر کنند همان راه صحیح است به خاطر همین فعالیت های مذهبی چند بار توسط ساواک دستگیر و زندانی شد.
 
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در 21 سالگی از طریق سپاه به جبهه اعزام شد. انگیزه اش از رفتن به جبهه خدمت به اسلام، پیروزی بر دشمن و ایجاد روحیه مبارزه طلبی بود.

علی جنگ را بهانه ای برای تجاوز به میهن می دانست. او معتقد بود حالا که جنگ بر ما تحمیل شده است، به هر زن و مرد واجب است که از این مرز و بوم دفاع کند.

پیوسته در بسیج و سپاه خدمت می کرد. سرانجام از بهداری خودش را به سپاه منتقل کرد. از سال 1361 تا 1363 به صورت مامور در بیمارستان شهدای سپاه انجام وظیفه می کرد.

در تمام عملیات های غرب و جنوب تا حدی که اجازه می دادند شرکت می کرد و پیوسته در خط مقدم جبهه بود، بعد از چندی به عنوان مسئول بهداری تیپ امیرالمومنین (ع) به کار خود ادامه داد.
 
در بخش پایانی این کتاب آمده است:
 
غلام ملاحی به خاطر خدمت به اسلام، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی رفتن به جبهه را بر همه چیز ترجیح داد.
حضور در جبهه را واجب می دانست و می گفت: " چون امام خمینی دستور داده اند، باید به جهاد برویم و همه هر چه در توان دارند برای حفظ جمهوری اسلامی به کار گیریم."

از جبهه که برمی گشت از رشادت ها و ایثارگری های رزمندگان و روحیات نوجوانان، جوانان و افراد مسن و از عشق آنان به امام تعریف می کرد. از تلاش دشمنان انقلاب برای ضربه زدن به ایران و نظام برای خانواده اش درد دل می کرد.

از عملیات نصر 4 این گونه گفته است: " یکی از موفقیت های چشمگیر لشکر حضرت امیر (ع) در عملیات نصر 4 بود. در آخرین مراحل آمادگی برای عملیات، برادران اطلاعات – عملیات مسائلی که ما برای انجام آن لازم داشتیم به ما انتقال داده بودند.

برای آخرین بار قرار شد که من به همراه عده ای دیگر از برادران اطلاعات – عملیات جهت شناسایی به ارتفاعات دوقلو برویم. ماموریت ما بررسی وضعیت زمین و دشمن بود و ما باید می فهمیدیم که معابر پیش بینی شده توان عبور دو گردان و لشکر را دارد یا خیر؟

بچه های اطلاعات – عملیات دارای تجارب خیلی خوبی بودند. هنگام شب که به سمت مواضع دشمن می رفتیم، احساس می کردیم که چقدر این بندگان خوب خدا دارای توکل هستند. چنان با آرام و طمانینه می رفتند که به حال آنان غبطه می خوردم. مهارت آنان در عدم درگیری با دشمن و شناختن راه های مختلف فوق العاده بود. از اعتماد به نفس آنان دلگرم بودم و از این گرمی، احساس غرور می کردم، گویی خون تازه ای در رگ های من جریان یافته بود...
 
علاقمندان برای دریافت این کتاب می توانند با شماره تلفنهای 88823585 - 88308089 تماس بگیرند.
 
                                                                                                                                                                                  
 
 
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار