پدر شهید «عبدالکریمی آذری»:

هر کسی که به انقلاب اسلامی خدشه‌ای وارد کند خائن به خون شهداست

«عبدالکریمی آذری» گفت: اگر پسر من و امثال صادق نمی‌رفت، ما امروز این امنیت را نداشتیم. هر کسی که به این نظام و انقلاب خدشه‌ای وارد آورد پا روی خون شهدا گذاشته و خائن به خون شهداست.
کد خبر: ۶۲۳۵۸۲
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۴۰۲ - ۰۳:۴۱ - 20October 2023

هرکسی که به این نظام و انقلاب خدشه‌ای وارد آورد خائن به خون شهداست

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ارومیه، «زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از خود شهادت نیست»، این جمله گزیده‌ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون بزرگداشت یاد شهیدان است. حرکت ارزشمندی که باعث می‌شود معارف مربوط به شهادت که همان ایثار و از خودگذشتگی است در جامعه ساری و جاری باشد.

به همین جهت در دیداری با پدر شهید «صادق عبدالکریمی آذری» در مورد فرزند شهیدش به گفت‌وگو نشستیم تا برایمان از سیره و منش شهید بگوید.

دفاع پرس: چند فرزند دارید و شهید «صادق عبدالکریم آذری» چندمین فرزند شما بود؟

۴ پسر و سه دختر دارم که صادق پسر چهارم من بود.

دفاع پرس: از کودکی شهید برایمان تعریف کنید.

صادق با محبت و نشاطی که داشت به محیط خانواده صفا و گرما می‌بخشید. او پس از این که مقطع ابتدایی را تمام کرد به دلیل ضعیف بودن وضعیت مالی مان نتوانست ادامه تحصیل دهد و در کنار من شغل آهنگری را یاد گرفت و کمک حال خانواده شد.

دفاع پرس: چی شد قصداعزام به جبهه کرد. شما از تصمیم، صادق اطلاع داشتید؟

وقتی به سن سربازی رسید اواسط سال‌های جنگ بود که صادق در بسیج ثبت نام کرد و بدون اینکه من و مادرش اطلاعی داشته باشیم داوطلبانه خود را جهت اعزام به سربازی و منطقه معرفی کرده بود.

دفاع پرس: چطور شد شما رضایت دادید؟

در نهایت زمان اعزام که فرارسید او موضوع را به ما گفت مادرش گفت هنوز به سن سربازی تو مانده، اما او قبول نکرد و با اصرار رضایت من و مادرش را گرفت.

دفاع پرس: فرزندانتان چه سالی و در کدام عملیات به شهادت رسیدند؟

صادق در اولین اعزام که منطقه باختران سومار افتاده بود دو ماه بعد در اثر اصابت تیربار به سرش شهید شد.

دفاع پرس: فکر می‌کردید در اعزام اولش شهید شود؟

من نه، ولی خودش موقع اعزام چندین مرتبه گفت من شهید خواهم شد و در قراق من مبادا بی تابی کنید. من خودم آگاهانه این راه را انتخاب کردم و برای دفاع از اسلام و ناموس کشورم می‌روم.

دفاع پرس: خبر شهادتش چطور به شما رسید؟

صادق رفت و بعد از چندین ماه یک روز زنگ خانه به صدا درآمد. دیدم آقایی با ماشین لندور جلو در ایستاده گفت شما گویا آهنگر هستید اگر امکان دارد برویم خانه شهیدی نیاز به جوشکاری دارد آن را لطف کنید انجام دهید. من هم قبول کردم و سوار ماشین شدیم و رفتیم، اما او مرا در خیابان‌های ارومیه می‌چرخاند و نمی‌توانست صریح بگوید که صادق شهید شده به من گفت پسر تو جبهه است. گفتم بله گفت او زخمی شده. گفتم من خبر ندارم. اما با لهن او فهمیدم که صادق شهید شده. مرا به خانه برگرداند و صبح رفتیم پیکر صادق را شناسایی کردم. اما نه از چهره، چون صورتش متلاشی شده بود از روی پلاک صادقم را شناختم.

دفاع پرس: در پایان اگر سخنی دارید بفرمایید.

من فرزندم را برای دفاع از اسلام راهی کردم و اصلا هم پشیمان نیستم اگر پسر من و امثال صادق نمی‌رفت ما امروز این امنیت را نداشتیم و هرکسی که به این نظام و انقلاب خدشه‌ای وارد آورد پا روی خون شهدا گذاشته و خائن به خون شهدا است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها