دفاع‌پرس گزارش می‌دهد؛

پاسدار بودن به سبک شهدا

شهدایی که با لباس سبز پاسداری جام شهادت را نوشیدند نمونه کامل پاسدارانی هستند که به ارباب خود سیدالشهدا (ع) اقتدا کردند.
کد خبر: ۶۵۱۰۲۷
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۸ - 13February 2024

پاسدار بودن به سبک شهدابه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «اگر سپاه نبود کشور هم نبود» این صحبت امام خمینی درباره نقساه پاسداران در حفظ و دفاع از کشور است که در روز‌های اوج دفاع مقدس تا همین امروز و درصحنه‌های مختلف جنگ و جهاد خود را نشان داد.
پاسدارانی که در لباس سبز پاسداری با اقتدا به اباعبدالله در راه پر خطر گذشتن از جان قدم برداشتند چه شهید بشوند و چه نشوند عمل به یک تکلیف را در مقابل خود دیدند.

در ادامه روایت‌هایی از زندگی و منش شهدای پاسدار را می‌خوانید.

سخت ترین شکنجه‌ها زیر دست کومله

شهید سعید وکیلی ۷۵ روز زیر شکنجه کومله بود، ابتدا به هردو پایش نعل کوبیده و به همین ترتیب برای آوردن و چوب و سنگ به بیگاری می‌بردند. پس از دادگاهی شدن به شکنجه مرگ شد بلکه اعتراف کند. اولین کاری که کردند هر دودستش را از بازو بریدند و، چون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و پس از چند روز که کمی بهبود یافته بود او را آوردند و مجدداً اعتراف گرفتن شروع شد. پس‌ازآن معالجه سطحی، با دستگاه‌های برقی تمام صورتش را سوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شکنجه بود به این معنی که مدتی می‌گذرد تا پوست‌های نو جانشین سوخته شده‌ها شود آن‌وقت همان پوست‌های تازه را می‌کنند که درد و سوزندگی‌اش بیشتر از قبل است و خونریزی شروع می‌شود و آن‌وقت نوبت آب‌نمک است که با همان جراحات داخل دیگ آب‌نمک می‌اندازند. زخم‌هایش را باز کردند و پس‌از آنکه بانمک مرحم گذاشتند داخل دیگ آب جوش که زیرش هم آتش روشن بود انداختند و همان‌جا محل شهادتش شد و با لبی ذاکر به دیدار معشوق شتافت. سپس جسد بی‌جانش مثله نمودند و جگرش را به خورد هم‌سلولی‌هایش دادند و مقداری راهم خودشان خوردند.

می‌دانست شهید می‌شود

شهید مهدی خندان چهره خاص و قد بلندی داشت. چهارشانه بود. با محاسن بلندی که داشت خیلی به دل می‌نشست. وقتی شور شه با وفا، ابالفضل را برای ما می‌خوند، ما را بیشتر به شور می‌آورد. توی عملیات‌ها هم وقتی به چهره او نگاه می‌کردیم روحیه ما چند برابر می‌شد. این اواخر مهدی با همان پای قطع شده باز هم به جبهه می‌اومد. همیشه می‌گفت: آدم نباید در مقابل این دشمن خوابیده شهید بشه. دوست داشت ایستاده شهید بشه! بعد‌ها هم شنیدم این شیر جبهه ها، وقتی که ترکش‌های فراونی خورده بود خودش رو گیر داده بود به سیم خاردار‌های ارتفاعات کانی مانگا روی قله ۱۹۰۴, می‌دونست که قرار شهید بشه، شنیدم که دستاشو پیچیده بود دورِ سیم خاردار‌ها تا نیوفته، و سرانجام ایستاده شهید شده بود. 

من امام حسین (ع) را دیدم

محمدباقر مشهدی عباد شب قبل از عملیات خیبر. به بچه‌های گردانش گفت: هر کس از مال و منال دنیا، اولاد و عیال، قرض، خرج و... نگران است و از این دنیا نبریده است، ما چراغ‌ها را خاموش کردیم بدون هیچ خجالتی برگردد. اکنون حضرت امام، اعلام کرده اند که، رزمندگان عزیز در عملیات آزادسازی جزایر مجنون، علی وار جنگ کنید و اگر به شهادت رسیدید، شهادت تان حسین گونه باشد. حالا من به صراحت می‌گویم که مأموریت ما، مأموریت شهادت است و یک درصد هم احتمال ندارد که احدی برگردد و تا آخرین نفر آنجا خواهیم ماند تا به نحو احسن، مأموریت خود را انجام دهیم. در آخرین تماسش به مهدی باکری می‌گوید: بنده امام حسین را این دو سه قدمی می‌بینم.

انتهای پیام/ ۱۴۱

نظر شما
پربیننده ها