وقتی سگ آمریکایی از شخص اول مملکت محترم‌تر شد

امام(ره) بعد از قبول کاپیتلاسیون خطاب به سیاستمداران گفتند: دلارها را شما می‌خواهید استفاده کنید، نوکریش را ما بکنیم؟ اگر ما زیر اتومبیل رفتیم کسی حق ندارد به آمریکایی‌ها بگوید بالای چشمت ابروست لکن شماها استفاده‌اش را بکنید.
کد خبر: ۴۰۱۹۱
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۵ - 03February 2015

وقتی سگ آمریکایی از شخص اول مملکت محترم‌تر شد

به گزارش دفاع پرس، امام خمینی(ره) پرچمدار مقتدری است که انقلاب اسلامی را به یاری احاد مختلف مردم ایران به پیروزی رساند. می توان گفت انقلاب سال 57 یکی از منحصر به فرد ترین وقایعی است که در نوع خود اتفاق افتاده است چرا که این رخ داد تاریخی بدون اتکا به قدرت های خارجی بود و در کمال استقلال و با یک رهبری دینی به سر منزل مقصود رسید و اکنون بعد از گذشت سی و شش سال از عمرش همچنان استوار و رو به جلو در حال حرکت به سوی آرمان های خودش است.

امام زمانی به پا خاست که اوج خفقان بر فضای کشور حکم فرما بود و فساد و بی دینی در رژیم وقت اظهر من الشمس شده بود. برخلاف بسیاری از علما و مذهبیون حضرت روح الله همچون شهید مدرس معتقد بود که دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست و اینکه بخواهیم نسبت به مسائل جامعه بی تفاوت باشیم امریست اشتباه. این صدای راستین زمانی از گلوی مبارک ایشان برخواست که هنوز خبری از انقلاب نبود و شاید اگر نگوییم همه، کمتر کسی می توانست عاقبت خوشی برای این حرکت پیش بینی کند.

امام(ره) روزهایی که کسی جرأت نداشت حتی در دل کوچکترین انتقادی به سلطنت پهلوی کند روی منبر میرفت و با صراحت انتقادهای خود را نسبت به رژیم وقت بیان میکرد و حرفهایی که می زدند بر جان و دل مردم می نشست و کم کم دل ها بیدار شدند و به پا خواستند علیه ظلم. در یکی از این سخنرانی ها سالها قبل از پیروزی انقلاب ایشان سخنرانی کردند که بسیار مورد اهمیت قرار گرفت و در مطلب قبل قسمت هایی از آن را منتشر کردیم که اکنون در ادامه مطلب میخوانید:

***آیتالله خمینی که در نهایت درایت و هوشمندی تیر خود را به هدف زده و به زودی احساسات و عواطف اسلامی و ملی طبقات مختلف مردم و جامعه روحانیت را با سخنان هشدار دهنده و صمیمانه خود به سوی خیزش جلب خواهد کرد جملات برشورتری بیان میکند: «آقا من اعلام خطر میکنم. این ارتش ایران! من اعلام خطر میکنم، ای بازرگانان! من اعلام خطر میکنم. ای علمای ایران! ای مراجع اسلام! من اعلام خطر میکنم، ای فضلا! ای طلاب! ای مراجع! ای آقایان! ای نجف! این قم! ای مشهد! ای تهران! این شیراز! من اعلام خطر میکنم. خطر در راه است. معلوم میشود زیر پرده چیزهای است و ما نمیدانیم. در مجلس گفتند نگذارید پردهها بالا برود. معلوم میشود برای ما خوابها دیدهاند. از این بدتر خواهند کرد؟ نمیدانم از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه میخواهند با ما بکنند؟ چه خیالی دارند اینها؟ این قرضه دلار چه بر سر این ملت میآورد؟ این ملت فقیر ده سال 100 میلوین دلار، 800 میلیون تومان نفع پول به آمریکا بدهد؟ در عین حال ما را بفروشید برای یک همچو کاری؟! نظامیان آمریکایی، مستشاران نظامی آمریکا به شما چه نفعی دارند؟ آقا اگر این مملکت اشغال آمریکا است پس چرا اینقدر عربده میکشید؟ پس چرا اینقدر دم از ترقی میزنید؟ اگر مستشاران نوکر شما هستند پس چرا از اربابها بالاترشان میکنید؟ پس چرا از شاه بالاترشان میکنید؟ اگر نوکرند. مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید. اگر کارمند شما هستند مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل میکنند، شما هم عمل کنید. اگر مملکت ما اشغال آمریکایی است پس بگویید پس ما را بردارید بریزید بیرون از این مملکت. چه میخواهند با ما بکنند؟ این دولت چه میگوید به ما؟ این مجلس چه کرد با ما؟ این مجلس غیرقانونی، این مجلس مجرم. این مجلس که به فتوا و به حکم مراجع تقلید تحریم شده است، این مجلس که یک وکیلش از ملت نیست.

این مجلس که به ادعا میگوید ما، ما ... از انقلاب سفید آمدهایم: آقا کو این انقلاب سفید؟ پدر مردم را در آوردند. آقا من مطلعم، خدا میداند که من رنج میبرم. من مطلعم از این دهات، من مطلعم از این شهرستانهای دورافتاده. از این قم بدبخت، من مطلعم از گرسنگی خوردن مردم، از وضع زراعت مردم. آقا فکری بکنید برای این مملکت. فکری بکنید برای این ملت، هی قرض روی قرض بیاورید! هی نوکر بشوید! البته دلار نوکری هم هست. دلارها را شما میخواهید استفاده کنید، نوکریش را ما بکنیم. اگر ما زیر اتومبیل رفتیم کسی حق ندارد به آمریکاییها بگوید بالای چشمت ابروست لکن شماها استفادهاش را بکنید. مطلب اینطور است، نباید گفت اینها را؟ آن آقایانی که میگویند باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما بفروشند و خفه شویم؟ به قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟والله گناهکار است کسی که داد نزند، والله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند.»

در حالی که حضار به شدت میگریند آیتالله سران ملل اسلام، روسای جمهوری ملل اسلامی و سلاطین ملل اسلام را به کمک میطلبد و حتی از شاه میخواهد که به داد خودش برسد. ضمنا آمریکا، انگلیس و شوروی را هر سه را، مورد لعن و نفرین قرار میدهد و وابستگی، شفافیت، اصالت، اسلامخواهی و ایران خواهی را با شعار اجتناب و برائت از هر سه قدرت استعماری به ذهنها مینشاند.

«ای سران اسلام، به داد اسلام برسید. این علمای نجف، به داد اسلام برسید. ای علمای قم، به داد اسلام برسید، رفت اسلام! ای سران ملل اسلام! ای روسای جمهوری ملل اسلامی! ای سلاطین ملل اسلامی! ای شاه! به داد خودت برس، به داد ما برسید. ما زیر چکمه آمریکا برویم. چون ملت ضعیفی هستیم؟ چون دلار نداریم؟ آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم بدتر.»

آیتالله خمینی با این فراز از نطق تاریخی خود قلوب همه ایرانیان را تسخیر میکند. بنابراین او یک منجی ایرانی، یک پیشوای همتای پیشوایان بزرگ دینی و سیاسی کشور در اعصار گذشته شناخته میشود. او هم دشمن آمریکا است. هم متنفر از انگلستان، هم بیزار از شوروی، به دامان او هیچ وصلهای نمیچسبد. آیتالله سپس رئیس جمهوری وقت آمریکا را مورد خطاب قرار می دهد. لیندون جانسون، جانشین پرزیدنت کندی را که از آذرماه سال پیش پس از ترور کندی جانشین او شده است.

«اما امروز سر و کار ما با این خبیثها است با آمریکاست، رئیس جمهوری آمریکا بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیا است، پیش ملت ما، امروز منفورترین افراد بشر است، پیش ملت ما، یک همچنین ظلمی به دولت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است، دولت آمریکا بداند این مطلب را، ضایع کردند او را در ایران، خراب کردند او را در ایران. برای مستشارها مصونیت میگیرید؟ بیچاره وکلا داد زدند آقا از این دوستهای ما بخواهید به ما اینقدر تحمیل نکنند، ما را نفروشید، ما را به صورت مستعمره در نیاورید. کی گوش داد به اینها؟ از پیمان وین یک ماده را اصلا ذکر نکردهاید ماده 32 ذکر نشده است. من نمیدانم، آن ماده چه است؟ من که نمیدانم، رئیس مجلس هم نمیداند، وکلا هم نمیدانند که قبول کردند طرح را، طرح را قبول کردند، طرح را امضا کردند، تصویب کردند اما عدهای اقرار کردند که ما اصلا نمیدانیم چیست (آنها هم لابد امضا نکرده باشند) آن عده دیگر بدتر از آنها بودند، یک عده جاهلند اینها.»

آیتالله آنگاه ارتش را مورد خطاب قرار میدهد. «رجال سیاسی ما، صاحب منصبهای ما، رجال سیاسی ما، یکی بعد از دیگری را کنار میگذارند، الان در مکتب ما به دست رجال سیاسی که وطنخواه باشند چیزی نیست. ارتش هم بداند یکیتان را بعد از دیگری کنار میگذارند، دیگر برای شما آبرو گذاشتند؟ برای نظام شما آبرو گذاشتند که یک سرباز آمریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم است؟ یک آشپز آمریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم شد در ایران؟ دیگر برای شما آبرو باقی ماند؟

اگر من بودم استعفا میکردم. اگر من نظامی بودم استعفا میکردم، من این ننگ را قبول نمیکردم. اگر من وکیل مجلس بودم استعفا میکردم.»

آیتالله امام خمینی (ره) مجددا آمریکاییها را مورد حمله قرار میدهد و از اهانتهایی که به روحانیون بزرگ میشود انتقاد میکند.

«باید نفوذ ایرانیها قطع بشود! باید مصونیت برای آشپزهای آمریکایی، برای مکانیکهای آمریکایی، برای اداری آمریکایی، اداری و فنی، ماموران، کارمندان اداری، کارمندان فنی، برای خانوادههایشان مصونیت باشد لکن آقای قاضی در محبس باشند!

آقای اسلامی را با دستبند ببرند این ور و آن ور! این خدمتگزارهای اسلام، علمای اسلام در حبس باشند، طرفداران اسلام باید در بندرعباس حبس باشند، برای اینکه اینها طرفدار روحانیت هستند. خودشان یا روحانیاند یا طرفدار روحانی، این را در تاریخ ایران مردم دادند اینها، سند دست دادند که معلوم شد رفاه حال این ملت این است که قطع ید رسولالله است، باید قطع ید رسولالله از این ملت بشود! اینها را میخواهند، تا اسرائیل با دل راحت هر کاری اینجا بکند، تا آمریکا با دل راحت هر کاری میخواهد بکند.

آقا تمام گرفتاری ما از این آمریکاست. تمام گرفتاری از این اسرائیل است. اسرائیل هم از آمریکاست، این وکلا هم از آمریکا هستند، این وزرا هم از آمریکا هستند، همه تقصیر آنها است اگر نیستند چرا نمیایستند در مقابل، داد بزنند؟»

آیتالله خمینی (ره) سپس با اشاره به مرحوم آیتالله سید حسن مدرس و مقاومت او در مجلس در برابر اولتیماتوم روسیه تزاری در سال 1329 ه ق از روحانیون خواست که به مدرس تاسی کنند و اشاره کرد که برای همین موضوعهاست که خارجیان میخواهند در ایران روحانی نباشد، امام (ره) مبارز و مصمم، سپس وظایف علما را برشمردند.

«این قدر انباشته است مطالب، این قدر مفاسد در این مملکت زیاد است که من با این حالم، با این سینهام، با این وضعم نمیتوانم عرض بکنم. نمیتوانم مطالب را به آن مقداری که میدانم به عرض شما برسانم، لکن شما موظفید به رفقایتان بگویید، آقایان موظفند ملت را آگاه کنند. علما موظفند ملت را آگاه کنند، ملت موظف است که در این امر صدا دربیاورد، با آرامش به عرض برسانند. به مجلس اعتراض کنند، به دولت اعتراض کنند که چرا یک همچنین کاری کردید؟ چرا ما را فروختید؟ مگر ما بنده شما هستیم؟ شما که وکیل ما نیستید وکیل هم بودید، اگر خیانت کردید به مملکت، خود به خود از وکالت بیرون میروید. این خیانت به مملکت است. خدایا اینها خیانت کردند به مملکت ما، خدایا دولت به مملکت ما خیانت کرد، به اسلام خیانت کرد، به قرآن خیانت کرد. وکلای مجلسین خیانت کردند. آنهایی که موافقت کردند به این امر، وکلای مجلس سنا خیانت کردند این پیرمردها، وکلای مجلس شورا، آنهایی که رای دادند، خیانت کردند به این مملکت، آنها وکیل نیستند. دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند، اگر هم بودند من عزلشان کردم، از وکالت معزولند. تمام تصویبنامههایی که تا حالا نوشتهاند، تمامش غلط است. از اول مشروطه تا حالا بر حسب نص قانون، قانون را اگر قبول دارند، بر حسب قانون، برحسب اصل دوم متمم قانون اساسی تا مجتهدین نظارت نکنند در مجلس، قانون هیچی نیست.

کدام مجتهد نظارت میکند الان؟ اگر پنج تا ملا در این مجلس بود، اگر یک ملا در این مجلس بود تو دهن اینها میزد، نمیگذاشت این کار بشود. من به آنان که به ظاهر مخالفت کردند، این حرف (را) دارم به آنها، چرا آقا خاک بر سرتان نریختید؟ پس چرا پا نشدید یقه آن مردک (منظور حسنعلی منصور نخستوزیر است) را بگیرید؟ باید هیاهو کنید، باید بریزید وسط مجلس به هم بپرید که نگذرد این مطلب، به صرف اینکه من مخالفم درست میشود؟ دیدید که میگذرد، پس نگذارید یک همچون مجلس وجود پیدا کند، از مجلس بیرونشان کنید، ما این قانون را که در مجلس واقع شد، قانون نمیدانیم. ما این دولت را دولت نمیدانیم، اینها هائنند به مملکت ایران. خائنند، خداوندا، امور مسلمین را اصلاح کن. خداوندا، دیانت مقدس اسلام را، عظمت به آن عنایت فرما. خدایا اشخاصی که خیانت میکنند به این آب و خاک و ملک، خیانت میکنند به اسلام، خیانت میکنند به قرآن، آنها را نابود کن.»

آیتالله  خمینی (ره) در این سخنرانی کوبنده، تمام کنونات خود را بیان داشت. در سخنرانی، نام شاه مگر یکی دو جا آورده نمیشود و واژه اینکه بتوان آن را توهین به شاه تلقی کرد، بر زبان معظمله جاری نمیشود. حتی از شاه میخواهد که به داد خود برسد در جایی که صحبت از زیر گرفتن سگ آمریکایی به وسیله شاه ایران و یا زیر گرفتن شاه ایران به وسیله یک آشپز آمریکایی به میان میاید، نمیگوید شاه، بلافاصله اشاره میکند «اگر مرجع تقلید شما را زیر بگیرد» شما و مرجع تقلید را در ردیف هم ذکر میکند، بنابراین هدف اهانت به شاه نیست.

هدف بیدار کردن و متنبه کردن اوست، در حقیقت سخنرانی ناصحانه و از سر دلسوزی به حال ملک و ملت است، برای بیان مضار و فساد آن همه تسلیم شدن در برابر آمریکا. دولت اگر دولت عاقل، بیدار و دلسوز و خدمتگزاری میبود، جای داشت که همین امر یعنی اعتراض و خیزش مرجع عالی مذهبی را دستاویز منتفی دانستن قرارداد تحمیلی کاپیتولاسیون جدید مینمود، دستور میداد جراید متن کامل سخنرانی آیتالله خمینی (ره) را به چاپ برسانند و رادیو همه یا خلاصهای از آن را پخش کند و با استناد به این سخنرانی که نظر علمای متنفذ و بزرگ شیعه بود شر کنوانسیون وین را میکند.

در جایی از انتهای سخنرانی امام خمینی (ره) به مردم توصیه میکند: «ملت موظف است با آرامش اعتراض خود را عرض کنند.» همین تاکیدات نشان میدهد که ایشان برخلاف آنچه دولتیها ادعا میکردند: «رویه آقا (امام) خمینی (ره) و تحرکات مشارالیه بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخص داده شده. لذا در تاریخ 13 آبان ماه 1343 از ایران تبعید گردید» نه علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور اقدام کرده و نه تحرکاتی کرده است. تصادفا آنچه آیتالله امام (ره) می گوید تماما در جهت منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور است و آنچه که دولت و مجلس تحت فشار کرده بودند خلاف منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور ...

دولت که چرا کار را پیوسته در زور و تهدید و خشونت میجست بیدرنگ دست به کار شد. تصمیم به گرفتن و بازداشت و زندانی کردن امام (ره) گرفته شد، اما به جای زندانی کردن، تبعید راهحل بهتری تشخیص داده شد.

چند افسر و کارمند و کماندو ساواک در شب 13 آبان به خانه امام (ره) در قم ریختند و رهبر سالخورده و مصمم به مبارزه علیه سلطنت، آمریکا، اسرائیل و کاپیتولاسیون را دستگیر کردند. در یک اتومبیل سواری نشاندند، به تهران آوردند و به فرودگاه مهرآباد بردند و در آنجا گذرنامهاش را در اختیار محافظین جدید گذاردند و هواپیما از زمین بلند شد و راهی کشور ترکیه گردید. ظاهرا این راهحل شاه و دولت مبعوث او یعنی کابینه منصور را بسیار راضی کرده بود. اعتراضها و تلگرافها و سیل مخالفت علما و مردم به جایی نرسید و حتی پسر ایشان را هم بازداشت کردند و تحت نظر قرار دادند.

 

منبع:فارس

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار