کتاب پسران گلبانو

برشی از کتاب «پسران گلبانو» نوشته فاطمه روحی

پدر یکی از شهدای دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند: «وقتی مجید از جبهه برگشت، برایش گوسفندی قربانی کردم و گوشتش را پخش کردم. مجید وقتی فهمید قیافه حق به جانب گرفت و گفت: «به خدا رشوه می‌دهی؟»
کد خبر: ۶۵۶۲۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۱

بچه‌های مردم کفش و لباس درست ندارند، تو برای من ساعت خریدی؟

پدر یکی از شهدای دفاع مقدس تعریف می‌کند: «قبل از انقلاب با کلی ذوق و شوق برای رشید که بچه مدرسه‌ای بود یک ساعت مچی خریدم، اما او قبول نکرد، وقتی دلیلش را پرسیدم پاسخ جالبی داد.»
کد خبر: ۶۴۹۷۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۷

گناهش چیست که زیردست ماست؟

یکی از دوستان شهید رشید جعفری تعریف می‌کند: «در ساختمان بنایی می‌کردیم. یکی از کارگر‌ها که بنیه‌اش ضعیف بود، باید بار‌های سنگین را از پله‌ها بالا می‌برد. روزی دیدم رشید این کار را می‌کند. وقتی از او دلیلش را پرسیدم، جواب جالبی داد.»
کد خبر: ۶۴۴۹۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۴

پربیننده ها