به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ارومیه، «قربانعلی بنی آدم ساعتلو» در ۲۵ فروردین ۱۳۳۸ در روستای باری از توابع بخش انزل شهرستان ارومیه متولد شد.
قربانعلی دارای سه خواهر و سه برادر بود. وقتی به سن تحصیل رسید به همراه خانواده به ارومیه مهاجرت کرد و حین تحصیل در دبستان بوعلی، به کار خیاطی و بعد لولهکشی روی آورد و در نهایت به بنایی پرداخت.
قربانعلی در سال ۱۳۵۶ برای انجام خدمت سربازی به پادگان آموزشی جلدیان اعزام شد و همزمان با شروع انقلاب اسلامی و فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، در حالیکه تنها شش ماه از اتمام سربازیش مانده بود به همراه دیگر دوستانش پادگان را ترک کرد و در ارومیه به صف انقلابیون پیوست و در تظاهرات و راهپیمائیها شرکت کرد.
وی به خانوادهاش میگفت: «شما نمیدانید؛ رژیم پهلوی چه مصیبتی برای اسلام به وجود آوردهاست؛ جوانانی مانند ما باید از اسلام دفاع کنند». در تاریخ ۱۶ فروردین ۱۳۵۸ کارت پایان خدمت خود را از ژاندارمری سردشت دریافت کرد.
در خرداد ۱۳۵۸ به صورت متفرقه، تحصیلات پنجم ابتدایی را تمام کرد. از تابستان ۱۳۵۸ با شروع بحران در مناطق مرزی غرب ارومیه برای مقابله با تحرک گروههای تجزیه طلب ضدانقلاب وارد بسیج شد و تا ۲۸ فروردین ۱۳۶۱ در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارومیه، واحد عملیات خدمت کرد.
بنیآدم پس از طی دوره آموزش یک ماهه پاسداری، در تاریخ ۲ بهمن ۱۳۶۱ با عنوان پاسدار رسمی به واحد عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارومیه معرفی شد و در پایگاههای سپاه ارومیه، با عنوان فرمانده پایگاه بند ارومیه در تاریخ ۷ بهمن ۱۳۶۱، فرمانده پایگاه گنبد در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۶۱، در مناطق مرزی سِرو، فرمانده پایگاه روستای آودی تَرگَور، سیلوانه، فرمانده محور چهارده شهید (جنب روستای حکّی)، درّه بانی و صومای بِرادوست با سمت فرمانده مقر و پایگاه خدمت کرد.
در سال ۱۳۶۱ در یکی از عملیاتها برای اینکه جلوی شبیخون دشمن را بگیرد؛ با تعدادی از رزمندگان به ارتفاعات خیزان (واقع در بخش سیلوانا در غرب ارومیه) به مقر حزب منحله دمکرات حمله و آنها را به شدت سرکوب کرد با این عمل ثابت کرد که ما میتوانیم مقر ضدانقلاب را دائماً ناامن کنیم. گاهی با لباس مبدل با اسم پیشمرگان کُرد نفوذ میکرد و مخفیگاه آنها را شناسایی میکرد. ولی همانند یک بسیجی، ساده میزیست و خانوادهاش به سختی او را در خانه میدیدند؛ چرا که بیشتر وقتش را در پایگاهها و برای دفاع از کشور میگذراند. وی همچنین در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۲ فرمانده پایگاه خاتمالانبیاء (ص) در منطقه سیلوانه بود.
در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۶۱ با حبیبه محمد قلیزاده ازدواج کرد و صاحب یک فرزند پسر به نام علی (۴ مهر ۱۳۶۲) شد. بعد از چهار سال که در حومة شهرستان ارومیه با ضدانقلابیون جنگید؛ سرانجام تصمیم گرفت تا به جبهه جنوب برود؛ لذا با اعزام سراسری طرح لبیک یا خمینی بسیجیان به جبههها، در ۲۴ بهمن ۱۳۶۲ از ارومیه به لشکر ۳۱ عاشورای سپاه اعزام و به عنوان جانشین فرماندهی گردان حمزه سیدالشهدا (ع) در آن لشکر به خدمت مشغول شد. در عملیات خیبر شرکت کرد و قبل از اعزام به خط مقدم، غسل شهادت کرد و تمام راه را به ذکر و دعا مشغول شد. در ادامه عملیات در جزیره مجنون، گروهی از رزمندگان از داخل دشت و گروهی از کانال وارد عمل شدند.
قربانعلی با مسئولیت فرمانده همان گردان نیز از سمت دشت برای ضربه زدن به دشمن به همراه نیروهایش وارد عمل شد و پیشروی کرد. آنها به محاصره عراقیها افتاده بودند و تانکهای دشمن به طرفشان میآمدند؛ بنیآدم به طرف تانکها رفت و چند شلیک آرپیچی انجام داد و در نهایت از ناحیه پا به شدت زخمی شد؛ طوری که با چفیه خونریزیش بند نمیآمد؛ با این حال به نیروهایش فرمان پیشروی داد که بعد از مدتی بیهوش شد. بچهها او را در کناری گذاشتند تا به عقب تخلیه شود؛ ولی بعد از پایان درگیری از او خبری نشد. بنیآدم در تاریخ ۱۳۶۲/۱۲/۱۷ بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و پیکرش مفقود شد.
بنیآدم در عمل به واجبات الهی کوشا بود. از همان کودکی در ادای فریضه نماز ثابت قدم بود و با وجود سن کم اعضای خانواده را به خواندن نماز توصیه و در مراسم مذهبی شرکت میکرد. در کار بنایی زمانی که ظهر میشد و همه مشغول ناهارخوردن میشدند، او وضو میگرفت و نماز میخواند و میگفت: «تا نماز نخوانم، نمیتوانم غذا بخورم». حین خدمت در مناطق مرزی ارومیه، روحیهای داشت که از مُردن نمیترسید. او به همسرش میگفت: «درست است که برای شما تفریح و گردش و رفت و آمد با خویشان لازم است؛ اما شما گذشت کنید؛ چرا که جنگ در راه خدا واجبتر است».
در مسجد بهنق دعای توسل و دعای کمیل برگزار میکرد. به همسرش توصیه کردهبود؛ هرچه گناه و ثواب انجام میدهی، روی یک کاغذ بنویس و در هر هفته یا ماه محاسبه کن چقدر گناه انجام دادهای و چقدر صواب! همواره به همسرش میگفت: «اگر از جایی دیگر درآمد داشتم، هرگز حقوق سپاه را نمیگرفتم». علاقهاش به امام خمینی (ره) زیاد بود؛ او را به لفظ آقا یاد میکرد و احترام به روحانیت را اطاعت از پیامبر مکرم اسلام (ص) میدانست.
وی به نظم و انضباط، نظافت و بهداشت بسیار اهمیت میداد. از غیبت کردن دوری میکرد و اگر در جمعی متوجه میشد در حال غیبت کردن هستند؛ آنها را نصیحت میکرد. با نیروهای تحت امر بسیار مهربان بود. نماز شب را همیشه میخواند و بعد از خواندن نماز شب، به دعا و نیایش مشغول میشد. همیشه در فکر این بود که ضربه محکمی به گروههای ضدانقلاب بزند و آرام و قرار نداشت. از صفای باطن و اخلاق نیکویش، بسیجیان و فرماندهان سپاه، تا معماری که پیش او کارگری میکرد؛ به خوبی یاد میکنند.
در فرازی از وصیتنامه شهید بنیآدم آمده است: «پدر، مادر، خواهران و برادرانم، تمامی فامیل و دوستانم اول از شما میخواهم هرچه بدی از بنده دیدهاید؛ حلال کنید... بنده تا بحال در ۱۱ عملیات استان آذربایجانغربی شرکت داشتم؛ ولی شهادت نصیبم نشده است. چهار سال است که به دنبال شهادت هستم... خوشا به حال شهدا که با خون پاکشان انقلاب را به تمام جهان صادر کردند و درخت انقلاب با خون آنها آبیاری شد. هر چه در توان دارید از اصل ۱۱۰ ولایت فقیه پشتیبانی کرده و نگذارید روحانیت مبارز و آگاه که در راه انقلاب زحمت میکشند از صحنه دور شوند. از شما میخواهم که در نبود من اصلاً ناراحت نباشید؛ چون خودم آگاهانه این راه را برگزیدم و در راهش شهید شدم. خیلی هم خوشحالم که به آرزویم رسیدهام».
انتهای پیام/