دفاع پرس به مناسبت سالروز شهادت دهمین پیشوای شیعیان گزارش می‌دهد؛

جنگ نرم امام هادی علیه السلام با خلفای عباسی

زندگی اجتماعی- سیاسی امامان علیهم السلام صحنه تامل برانگیز احساس مسئولیت ائمه علیهم السلام در جهت حفظ دین و توسعه آگاهی و شعور است. پایبندی به اصول و مبانی دین در کنار توجه به اوضاع و احوال جامعه، سبب شده است تا مطالعه کنندگان تاریخ، مشترکات و تفاوت‌های قابل توجهی را در زندگانی آنان شاهد باشند. حساسیت امام هادی(ع) برای حفظ جان شیعیان و سیاست امید بخشی در دوران سخت از جمله این تفاوت‌ها می‌باشد.
کد خبر: ۲۳۳۶۸۳
تاریخ انتشار: ۱۲ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۱ - 01April 2017
به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس،  دوره زندگانی پیشوای دهم شیعیان امام علی‌النقی علیه السلام، به مراتب سخت تر از دوره امامان قبلی بود. ظلم و ستم خلفای عباسی نسبت به امامان عصر خود، شیعیان و پیروان آنها از حد گذشته بود. امام علی النقی علیه السلام در دوران حیات خود سیاست جنگ نرم را در مخالفت با خلفای عباسی برگزیدند. تامل و درنگی داریم در اتخاذ این سیره امام علیه السلام.

پس از شهادت حضرت رضا علیه السلام، رویکرد عباسیان نسبت به ائمه در ظاهر نیز روی به تندی و شدت گذاشت. امام جواد علیه السلام، به بغداد فراخوانده شد و مأمون به رغم اکراه امام جوادعلیه السلام، با هدف کنترل هر چه بیشتر امام و نیز بازسازی چهره خود در جامعه به عنوان قاتل حضرت رضا علیه السلام، دخترش را به عقد امام جواد علیه السلام درآورد و بدین ترتیب شبکه جاسوسی خود را تا عمق خانه امام نفوذ داد. به گواهی تاریخ امام هادی علیه السلام، با زیرکی و دقت نظر الهی خود نه تنها توانست از کمند حیله‌ها در امان بماند، بلکه با سکونت در سامرا، علاوه بر خنثی کردن تبلیغات اطرافیان خلیفه و نیز با گرفتن فرصت هرگونه بهانه جویی از شخص خلیفه، توانست در ادامه فعالیت‌های امام جواد (علیه السلام)، شبکه ارتباطی وکالت را بیش از گذشته ساماندهی، تثبیت و تقویت کند و از طریق بسط تشیع به شیوه مکتبی، موجبات آشنایی شیعیان را با شرایطی آینده، به خصوص شرایط غیبت امام معصوم، فراهم آورد.
 
حضرت هادی (علیه‌السلام) در سال 220 هـ.ق، پس از شهادت پدر گرامیش امام جواد علیه السلام، خلعت امامت پوشید. آن حضرت در طول حیات خویش، حکومت هفت خلیفه عباسی را تحمل کرد که عبارتند از: «مأمون»، «معتصم»، «واثق»، «متوکل»، «منتصر»، «مستعین» و «معتز». در میان این افراد، حکومت «مأمون»، پیش از امامت آن جناب، خاتمه یافت. از این هفت نفر، رفتار «واثق» و «منتصر» با علویان سخت نبود و شیعیان و یاران امام تا حدودی در رفاه بودند. «منتصر» که از تباه‌کاری‌های پدرش به ستوه آمده بود، وی را در حال مستی بر قتل رساند و به حکومت رسید. او در طول حکومت شش ماهه خویش، رفتاری مناسب با شیعیان و علویان داشت. به جز این دو نفر، بقیه تا می‌توانستند، شیعیان و علویان را آزار می‌دادند و با آنان بد رفتاری می‌کردند. اینان بر اهل بیت علیهم‌السلام نیز که انسان‌هایی والامقام و گرانقدر بودند، سخت می‌گرفتند. خاندان عباسی، همواره حیله‌ها و نقشه‌های گوناگونی را برای حذف فیزیکی خاندان نبوت و امامت در نظر داشتند.

علت بد رفتاری‌های عباسیان با معصومان علیهم‌السلام این بود که آنان، چون خورشیدی بودند که می‌درخشیدند و مردمان تحت حاکمیت آنها در سراسر عراق عرب  و شامات و دیگر بلاد آن روزگار را به سوی خود جلب می‌کردند و می‌کوشیدند تا پیروان خود را هدایت کنند و از فحشاء و فساد باز دارند. همین امور سبب می‌شد که هدایت یافتگان، عملکرد نادرست و رفتار نامطلوب خلفا و اطرافیانشان را بشناسند و از آنان انتقاد کنند و این امر، نتیجه‌ای جز رویگردانی مردم از مستکبران و ظالمان عباسی در پی نداشت.

«عباسیان» برای کم‌فروغ کردن جلوه اهل بیت علیهم‌السلام سعی می‌کردند از افراد دیگری تبلیغ کنند تا مبادا کسی به سوی امامان معصوم علیهم السلام گرایش یابد. برای مثال، «متوکل عباسی»‌ با نقل خواب‌های ساختگی، مردم را به پیروی از «محمدبن ادریس شافعی»، تشویق  و ترغیب می‌کرد. همچنین این ستمگران، امامان را در منطقه‌ای نزدیک خود و زیرنظر خود حصر یا زندانی می‌کردند و اجازه نشر معارف دین اسلام را به ایشان نمی‌دادند.
 
«متوکل عباسی» در سال 243 هجری قمری، بدون داشتن هیچ بهانه‌ای دستور تبعید امام هادی علیه السلام از «مدینه» به «سامرا» را صادر کرد. سپس آن امام همام در منزلی در کنار اردوگاه نظامی «متوکل»، جای گرفت. مزدوران عباسی، در ابتدای ورود، آن حضرت را به محله گدایان بردند و در آنجا سکنی دادند و سپس به منزل دیگری بردند. مقصود آنان از این حرکت، تحقیر آن والا مقام بود.
 
خلفای عباسی از جمله متوکل در مدت خلافت شان  خود را در صورت ظاهری دوستدار امام علیه السلام جلوه می‌دادند تا مردم را فریب داده لکن در عمل سخت‌گیری و آزار و اذیت و توهین نسبت به ساحت مقدس امام علی‌النقی علیه السلام را اساس کار خود قرار داده بودند. آنان، چنان رعب و وحشت را در سرزمین‌های تحت حکومت خود ایجاد کرده بودند که مردم جرأت بهره‌گیری و درک حضور امام را ا نداشتند.
 
با آنکه  خلفای غاصب عباسی، نسبت به امام و یاران وی سخت می‌گرفتند، اما امام رفتاری انسان‌گونه با دشمنان خود داشتند ولی متاسفانه جز آزار و اذیت از خلفا چیز نمی‌دیدند. برای مثال، متوکل عباسی، بر اثر دملی که در بدنش ایجاد شده بود، سخت بیمار شد؛ چنان که در شرف مرگ بود مادرش نذر کرده بود اگر او بهبود یافت، مقدار زیادی پول، از دارایی خود، نزد ابوالحسن، علی بن محمد علیه السلام بفرستند.

«فتح بن خاقان»، وزیر و منشی متوکل، به وی گفت: «ای کاش! مرا نزد این مرد (امام هادی (علیه‌السلام) می‌فرستادی. او راه معالجه را می‌داند». «متوکل»، شخصی را نزد حضرت فرستاد. او دارویی تجویز کرد، که حال «متوکل» خوب شد. مژده بهبودی او را به مادرش دادند؛ وی ده‌هزار دینار نزد حضرت فرستاد و مهر خود را بر آن کیسه زد. در مقابل، وقتی متوکل، بهبود یافت و جریان هدیه مادرش را شنید، به دربان خود، سعید گفت: «شبانه به او حمله کن و هر چه پول و اسلحه نزدش بود، بردار و پیش من بیاور». دربان شبانه به منزل ابوالحسن (علیه‌السلام) رفت. آن حضرت در حالی که لباس و کلاه پشمی داشت، بر سجاده‌ای حصیری نماز می‌خواند. دربان، همه جا را گشت، ولی تنها چیزی که یافت، کیسه‌ای پول با مهر مادر متوکل و یک شمشیر ساده در غلاف بود. او آنها را نزد «متوکل» برد. «متوکل»، مادرش را طلبید و ماجرا را پرسید. مادرش ماجرا را گفت و «متوکل» آن اموال را بازگرداند.

در بررسی رفتار سیاسی امام، اولین نکته‌ای که باید بدان توجه داشت، اشاره به دوره‌های زندگی ایشان است. آن حضرت در سن شش سالگی به امامت رسید و چون پیشتر امام جواد علیه السلام در هشت سالگی به امامت رسیده بود از این بابت برای شیعیان در پذیرش امامت او مشکلی پیش نیامد. جز عده کمی که به امامت موسی مبرقع معتقد شدند و پس از مدتی انان نیز به امامت امام هادی (ع) گردن نهادند. رفتار سیاسی خاصی برای این دوره از زندگی امام نمی‌توان مثال زد، گرچه در این سن هم امام برخوردهایی با حکومت سیاسی وقت داشتند. امام تا سن 15سالگی معاصر معتصم همان قاتل پدرش بود. گرچه گزارش‌های مفصل و حتی مجملی درباره این دوره از زندگی امام در دسترس نیست؛ اما می‌توان این دوره را با دوره زندگانی امام رضا و هارون و امام کاظم و منصور مقایسه کرد.
 
وجه شباهت این است که ائمه ما پس از شهادت پدرانشان به وسیله خلیفه عباسی معاصر با آنان از گزند خلیفه قاتل نسبت به خود در امان بوده‌اند. چرا که خلیفه قدرت بر شهادت دو امام در دوران حکومتی خود را نداشته و شهادت امام پیشین برایش دردسرهای روحی و اجتماعی خاصی می‌آفرید.
 
سال‌های 15 تا 20سالگی امام همزمان با حکومت واثق شد، پس از واثق امام تا 38 سالگی خود هم دوران متوکل بود. پس از متوکل فرزندش منتصر شش ماه حکومت کرد و مستعین تا 42سالگی امام خلیفه بود که پس از مرگش معتز تا سال 255 هجری قمری که امام در این هنگام 45 ساله بود خلافت کرده و دست خود را به خون این امام والا مقام آلوده کرد.

از مشخصه‌های حکومت عباسی در دوران خلافت عباسیان: 1- زوال هیبت و عظمت خلافت است. از دوره متوکل به بعد ترکان وارد دستگاه خلافت شدند و جای ایرانیان را گرفتند، کار به جایی رسید که خلافت تبدیل به یک مقام تشریفاتی شد. در عین حال هرگاه خطری از سوی مخالفان خود احساس می‌کردند خلفا درباریان، کارمندان و اطرافیان برای سرکوبی و نابودی مخالفین یکصدا می‌شدند.
 
دومین مشخصه این دوران خوش گذرانی و هوسرانی دربار و شخص خلیفه است. کار خلفا در این دوره خوش گذرانی و شب نشینی و می‌گساری و شهوت رانی بود. کار به جایی کشید که دربار عملا میکده شده بود.

از مولفه‌های دیگر شناخت این دوران، ظلم و ستم و بیدادگری و خودکامگی و گسترش آن در این دوره بود. صرف هزینه‌های فراوان در خوش گذرانی‌ها و برپایی مجالس عیش و نوش و ساخت و ساز قصرهای مجلل و تفرجگاه‌های بی‌نظیر، بار سنگینی را بر دوش مردم گذاشته بود و هروز آنان را از حکومت خلفای عباسی بیزار می‌کرد.

در این زمانه نهضت‌ها و قیام‌های علویان و غیر علویان گستردگی خاصی پیدا کرد به طوری که این قیام‌ها به اخبار روزمره در جامعه عباسی تبدیل شد. گرچه این قیام‌ها به شدت سرکوب می‌شد؛ اما اثر خود را برجا می‌گذاشت و نارضایتی‌ها را تداوم می‌بخشید.
 
در فاصله سال‌های 219 تا270هجری قمری تعداد 18 قیام ضبط شده است. در چنین جامعه‌ای پر از التهاب رفتار سیاسی امام باید به گونه‌ای باشد بدور از هر تنش. جان و مال شیعیان  از تیغ آماده عباسیان در امان باشد و الا، شیعیان نیز در بین و همراه با دیگر مخالفان به شدت سرکوب می‌شدند. اما امام، با توجه به این اوضاع و احوال، کارهای سیاسی خود را با فعالیت‌های زیر زمینی و مخفیانه آغاز می‌کند.

موید این معنا بویژه در دوره متوکل این گزارش است؛ محمد بن شرف می‌گوید: همراه امام هادی علیه السلام در مدینه راه می‌رفتم.
 
امام  فرمود: آیا تو پسر شرف نیستی؟ عرض کردم: آری. آنگاه خواستم از حضرت پرسشی کنم، امام علیه السلام بر من پیشی گرفت و فرمود: « ما در حال گذر از شاهراهیم و این محل، برای طرح سوال مناسب نیست. این حادثه تنها جلوه اندکی از اختناق خلفای عباسی در دوره امام علیه السلام است.
 
امام هادی در برقراری ارتباط با شیعیان که در شهرها و مناطق گوناگون و دور و نزدیک سکونت داشتند، ناگزیر همین روش مخفی کاری را رعایت کردند و وجوه و هدایای آنان را با نهایت پنهان کاری تحویل می‌گرفت. نمونه‌ای از این موارد: محمد بن داود قمی و محمد طلحی نقل می‌کنند: «اموالی از قم و اطراف آن که شامل خمس و نذور و هدایا و جواهرات بود، برای امام ابوالحسن هادی حمل می‌کردیم. در راه پیک امام در رسید و به ما خبر داد که باز گردیم؛ زیرا موقعیت برای تحویل این اموال مناسب نیست. ما بازگشتیم و آنچه نزدمان بود همچنان نگه داشتیم تا آنکه پس از مدتی امام دستور داد اموال را بر شترانی که خودشان فرستاده بود بار کنیم. آنها را بدون ساربان به سوی او روانه کنیم. ما اموال را به همین کیفیت حمل کردیم و فرستادیم. بعد از مدتی که به حضور امام رسیدیم، فرمود به اموالی که فرستادید بنگرید! دیدیم اموال در خانه امام به همان حال محفوظ است.»
 
یکی از مهم‌ترین سازمان‌ها و تشکیلات آن دوره را می‌توان شبکه ارتباطی وکالت دانست که امام علیه السلام به تدبیر امور آن و اداره‌اش می‌پرداخت، گرچه حکومت فضای اختناق و ستم خود  را بیشتر می‌کرد؛ اما امام توانست به پویایی این نهاد در جامعه آن زمان بپردازد. هدف اصلی این سازمان جمع آوری خمس، زکات، نذوز و هدایا از مناطق مختلف بوسیله وکیلان و تحویل آن به امام بود، و نیز حمل و نقل پرسش‌ها و پاسخ‌ها بین امام و شیعیان بود. آن حضرت گرچه در سامراء حضور داشت؛ اما به مانند پدر بزرگوارش به نصب وکلاء پرداخت و کارهای آنان را زیر نظر داشت. و عدم دسترسی آسان به امام، وظائف وکلاء را افزایش داد و وکیلان نیز شیعیان را بر مبنای نواحی گوناگون به چهار ناحیه تقسیم کرده بودند.

نخست: بغداد، مدائن و عراق ( کوفه ) را شامل می‌شد.

دوم: بصره و اهواز را شامل بود.
 
سوم: قم و همدان بود.
 
چهارم: حجاز، یمن و مصر بود.
 
در آن اوضاع اجتماعی  پر از اختناق، امام هادی به ایوب بن نوح می‌نویسد: «ای ایوب به هیچ یک از مردم بغداد و مدائن اجازه تماس با من را نده.» این سخن گرچه فشار زمانه و زمامداران را به امام هادی علیه السلام می‌رساند، اما از سوی دیگر حامل این سخن است که اجازه دیدار شیعیان با امام را وکلاء صادر می‌کرده‌اند. نامه‌نگاری‌های مختلف امام، به وکلاء و معتمدانش بیانگر آن است که امام تنها از این راه می‌توانسته با دیگران در ارتباط باشد و حتی ارتباط حضوری هم در بسیاری از موارد سخت و غیر ممکن بوده است‌. البته بعضی از وکلاء لو رفته و دستگیر شدند در دوره متوکل بود که بعض وکلای امام در بغداد، مدائن و کوفه زیر شکنجه از دنیا رفتند.

در این اوضاع اجتماعی امام با زیرکی و علم خود، نوعی مبارزه نرم و بی تنش، را با حکومت پی‌ریزی کرده بود.

در سخترین شرایط هم رابطه امام و وکلاء قطع نشد و روح پرسشگری و پاسخ بر جامعه  همچنان استوار بود. عبدالله بن محمد هاشمی فرماندار وقت مدینه به خلیفه یعنی متوکل نامه‌ای نوشت و او را از فعالیت‌های امام هادی علیه السلام بیم داد و پایگاه اجتماعی آن حضرت را برای متوکل تشریح کرد. اما امام نیز نامه‌ای به متوکل نوشت و ادعاهای عبدالله را که غالبا مبنی بر تلاش امام برای جنگ مسلحانه بود را رد کرد. نامه عبدالله نشان می‌دهد که فرماندار منصوب خلیفه حریف امام نشده است که از خلیفه کسب تکلیف می‌کند و الا خود رسما وارد عمل می‌شد. متوکل در نهایت مجبور می‌شود با نامه‌ای به ظاهر محترمانه امام را به سامراء فرا بخواند.
 
گزارش یحیی بن هرثمه از همراهی امام در سفر از مدینه به سامراء جلوه‌‌هایی از رفتار امام را برای ما آشکار می‌سازد . او آورده است‌: «وارد مدینه شدم ... پس از ورود من به خانه او ...اضطراب و ناراحتی عجیبی در شهر به وجود آمد و چنان فریاد و شیون از مردم برخاست که تا آن روز مانند آن را ندیده بودم.»

با دقت در رفتار مردم با این حادثه عظمت شخصیت امام بیش از پیش برای ما روشن می‌شود و از سوی دیگر به این نکته دقیق می‌شویم که امام در طی مدتش در مدینه به نحوی با آنان برخورد کرده که دوری او را به هیچ وجه نمی‌پذیرند و این همان نتیجه جنگ نرم امام با حکومت و تربیت یاران و هواداران است.


انتهای پیام / 171

نظر شما
پربیننده ها