گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس- رسول حسنی؛ شاید فیلم «کوروش کبیر» (۱۹۶۱) ساخته «مصطفی فرزانه» را نخستین فیلمی بدانیم که از ایران در بخش مسابقه فیلمهای کوتاه جشنواره «کن» حضور یافته است. از آن تاریخ تا امروز که در سراسر جهان و در رویدادهای متعدد سینمایی فیلمهایی از سینمای ایران در حال اکران است، نزدیک به ۶۰ سال میگذرد. هرچند حضور جهانی ایران ارزشمند و مایه مباهات است، اما باید دید چقدر این حضورها به اقتدار فرهنگی ایران کمک کرده و خواهد کرد.
یکی از اصول اولیه جشنوارههای جهانی این است که با سیاستهای کشور برگزارکننده منطبق باشد. اگر فیلمی با رعایت همه استانداردها و اهمیتش، با این سیاستها سازگار نباشد طبعا اجازه ورود نخواهد داشت. البته این مدعا ابدا جای طرح ندارد که هر فیلمی که در جشنوارههای خارجی به نمایش درمیآید به معنای آن است که در راستای سیاستهای بیگانگان ساخته شده است. بحث اصلی آن است که آیا حضور فیلمهای خارجی با سیاستهای کشور ما همخوانی دارد یا نه.
اکران صرف آثار جهانی در جشنوارههای داخلی وقتی به تعامل فرهنگی میانجامد که تقابلی با فرهنگ اسلامی ـ ایرانی نداشته باشد. آنچه در روزهای اخیر و در اکران فیلمهای اروپایی رخ داد نمونهای از این تقابل فرهنگی است.
مدیران فرهنگی و سینماگران ایران اسلامی، در جایی که باید همه همّ و غم خود را صرف صدور انقلابش کند، کاری که باید از بدو پیروزی انقلاب انجام میداد، چرا باید محملی ایجاد کند تا آثاری اکران شود که نه به صدور انقلاب میکند و نه به اقتدار فرهنگی انقلاب اسلامی. اگر در جهان هیچ فیلمی وجود ندارد که بتوان در جشنوارههای داخلی و هفته فرهنگی کشورهای دیگر اکران کرد چه اصراری بر حضور این آثار و صاحبان فیلمهاست؟ وقتی برگزاری چنین رویدادهای فرهنگی عملا هزینههای سنگینی را بر مردم تحمیل میکند و حاصلی جز تکدر خاطر همین مردم ندارد، لزوم برگزاری آنها چیست؟
مسلما حضور ایران در بازارهای جهانی به رشد اقتصاد سینما کمک شایانی خواهد کرد، ولی باید این را در نظر داشت که ایران به واسطه فیلمهایی که باید بفروش برساند باید انقلاب خود را تبلیغ کند. اگر فیلمی با مضامین انقلابی نمیتواند در بازارهای جهانی حضوری درخور داشته باشد باید دلیل آن را در کمسوادی کارگردانان و تهیهکنندگانی دانست که به هر دلیلی میخواهند فیلمی استاندارد تولید کنند. حال آنکه مفاهیم و مضامین ارزشمندی در بطن انقلاب وجود دارد که میتواند دستمایهای برای تولید فیلم با استاندارد جهانی شود.
البته معاندان و سیاستگذارن بیگانه با اکران آثار طراز اول سینمای ایران با مضمون انقلابی مخالفند. اما باید در نظر داشت که سینماگر ایرانی باید اقتدار خود را حفظ کند و برای خوشآمد بیگانه به خودفروشی فکری و هنری تن ندهد.
چرا هنرمند ایرانی برای دیده شدن باید خود را شبیه دیگران کند؟ سینماگر ایرانی، صرفنظر از انقلاب و دفاع مقدس و جبهه مقاومت و حتی مفاهیم اسلامی، هیچ نشانهای از ایرانیت خود در فیلمی که میسازد ندارد. چرا که اقتدار ایرانی هم برای دشمن خطرآفرین قلمداد میشود و دشمن نه تنها ایران را بدون انقلاب و اسلام میخواهد که به دنبال ایران زبون و زیر یوغ خویش است. برای همین در کنار ساخت آثاری، چون «آرگو» که اثری ضد انقلاب اسلامی است، فیلمی، چون «۳۰۰» هم که داستان آن به قبل از اسلام برمیگردد هم ساخته شده است.
در این شرایط و جنگ آشکار فرهنگی غرب، سینماگران حتی یک فیلم علیه سیاستهای خصمانه غرب علیه ایران ساخته نشده است. وقتی سینماگر غربی به سمت تاریخ ایران میرود تا آن را تحریف کند چرا سینماگر ایرانی نباید رفتار ددمنشانه اروپاییان با سرخپوستان آمریکا را به تصویر بکشد. شاید این سوال اغراقآمیز به نظر برسد، اما نمیتوان دئانت و پستی آمریکا را نادیده گرفت.
نمونه بارز آن حمله ناو وینسس به هواپیمای مسافربری ایران آن هم در آبهای خلیج فارس است که به درستی به فیلم تبدیل نشده است. سینمای ایران نیازمند تعامل فرهنگی با همه کشورهای جهان است، اما تعاملی که مقتدرانه از مواضع انقلاب دفاع کند. کوتاه آمدن در این خصوص همان مذاکرهای است که بوی سازش و تسلیم میدهد. این نکته مهمی است که در حضور در جشنوارهای بینالمللی باید در نظر گرفته شود.
انتهای پیام/ 161